سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پایگاه اطلاع رسانی هیات فاطمیون شهر ستان البرز - قزوین ***

یا ابا عبدالله

    نظر

 

 

و اینک محرم از راه میرسد

صدای پای کاروانیان است می شنوی ؟

مظلومان آل ابراهیم را میگویم آمدند...

قافله

آسمان آبی بود و زمین مدینه از هرم سوزان خورشید تفتیده، و اینجا محله بنی هاشم .

حسینم! برادر! شنیده ام که قصد سفر داری، منم ، محمد، زاده حنفیه

ای سوار سرگران، کم کن شتاب              جان من لختی سبکتر زن  رکاب

جان برادر تو بهترین و عزیزترینی و من در پند تو سزاوارترین.

یگانه هستی! قدری درنگ کن! راه سخت است و نا هموار، و اهریمنان در کمین نشسته اند، مبادا فریب اهل عراق، ستون خیمه علویان را واژگون سازد ؟

جان جانان! چون دل به راه سپرده ای؛ لااقل از راهی سفر کن که عبد الله زبیر بدان سو رفت، تا گرفتار گرگان بنی امیه نگردی .

 و حسین، زاده فاطمه در پاسخ  می گوید : برادرم محمد؛ به سوی مکه می روم و از سرزمین حرام به سوی دل روانه خواهم شد .

نیایم "رسول گرامی اسلام" را در رویایی راستین دیدم که می فرمود: حسین به سوی خدا بشتاب ، خدای بزرگ چهره لاله گون تو را می خواهد ، در حالی که خاندانت در دست همراهیان ابلیس گرفتارند ، دست هایشان بسته و در روی شتران بدون کجاوه به این سو و آن سو رهسپار .

و اکنون روز یکشنبه 28 رجب المرجب سال 60 هجری قمری است و امام علیه السلام راهی مکه می شود.

زمین خشک و سوزان و بیابان از فرط تشنگی تلظی می کند قافله در حرکت است ، امیر کاروان بی امان، چون شیری غران به گرد کاروان می نگرد .

پنج روز کاروان در سینه تفتیده بیابان و صحرایی سوزان .

از یک سو "ذو الحلیفه" و مردان و احرامیان و از سوی دیگر دزدان و حرامیان از آل ابی سفیان .

و اینک شب جمعه سوم شعبان المعظم سال شصت هجری قمری امام علیه السلام و همراهیان با جسمانی خسته و بی امان به بیت الله الحرام می رسند و چهار ماه و شش روز در مکه مکرمه ؛ مَحرم حرم می گردند .

مردمان در این ایام به زیارت امام می آیند ، عبد الله ابن مطیع عدوی به حضرتش عرض می کند فدایت گردم کوفه سرزمین بد یمنی است مبادا به آن سو رهسپری .

نیایم "رسول گرامی اسلام" را در رویایی راستین دیدم که می فرمود: حسین به سوی خدا بشتاب ، خدای بزرگ چهره لاله گون تو را می خواهد ، در حالی که خاندانت در دست همراهیان ابلیس گرفتارند ، دست هایشان بسته و در روی شتران بدون کجاوه به این سو و آن سو رهسپار .

کوفیان بودند که خون بابت را بر زمین جاری کردند و پشت برادرت را خالی ساخته و به آن آقای بنی هاشم نیرنگ روا داشتند .

مولای من در حرم بمان بدرستیکه تو آقای عرب هستی و در تمام حجاز هماوردی برای تو نیست ، بخدا قسم اگر از میان ما بروی بنده دستان امویان خواهیم شد .

امروز روز ترویه است آقای خوبان و سرورجوانان بهشت در صحرای عرفات بر فراز جبل الرحمه با خدای بزرگ نجوا می کند : « اللهم انی ارغب الیک و اشهد بالربوبیته لک مقراً بانک ربی » خدایا من مشتاق توام و گواهی می دهم به پرودگاریت و اقرار می کنم که تو پروردگار منی .

روز ترویه ،وادی عرفات و حسین تنها با «خدای حسین» معبود من بنده ات در آستان تست و از فرط عشق گویا که در فناء تو فانی گشته است .

و بدینسان وعده الهی نزدیک می شود زاده اسماعیل به مذبح می رسد .

آی کاروانیان این جا کجاست ؟

عطش و آتش بردل غربت طعنه می زند و سنگ ریزه های سوزان کویر بر دلتنگی و خستگی کاروان نیشتر و بدنهای مالامال از تشنگی و گرسنگی آنان را می آزارد.

خورشید غروب دوم محرم ، به آرامی خود را در سینه افق جای می دهد ، سکوت بر کاروان سایه افکنده باز صدایی دوباره می پرسد اینجا کجاست ؟

پاسخی خسته می آید: اینجا ساحل فرات است.

نام دیگرش چیست ؟

مولای من نینوا ، غاضریه ، شفیه.

 نه؛ نه؛ نام دیگری هم دارد؟

فریادی در سینه خفته به پاسخ می نشیند آقای من اینجا کربلاست.

 آری حسین به کربلا می رسد ودل کویر را در تب و تاب می اندازد . آسمان نیز چهره در هم کشیده است .

زمین بغض خود را فرو می برد و فرات بی صدا به گریه می نشیند .

سیاهی شب با سپیده صبح در می آمیزد صدای چکاوکان مرگ به گوش می رسد.

ای سیاهی کیستی که راه را بر ما بسته ای ؟

 منم حر پسر یزید ریاحی.

آقا!! از جانب عبید گماشته ام ، راه کوفه بر شما بسته است .

 چند روزی بدین منوال گذشت، سپاهیان ایمان ، همراه با سپاه کفر رو به سوی یک خدا داشتند ، در صدر دو سپاه یک پیشوا به امامت می ایستاد و آن حسین زهرا بود.

اما ابلیس را نماینده ای بود در کوفه که سرشت او با قساوت و خونخوارگی پیمان بسته بود ،همو نامه ای به سوی حر گسیل داشت که : راه را بر حسین سد نما و آنان را به سوی دشت سوزان کربلا روانه و آب را بر آنان ببند و عرصه را بر آنان تنگ ساز .

یگانه هستی! قدری درنگ کن! راه سخت است و نا هموار، و اهریمنان در کمین نشسته اند، مبادا فریب اهل عراق، ستون خیمه علویان را واژگون سازد ؟

حال کاروانیان به کربلا رسیدند حضرتش فرمود«اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء » 

بـــــار بگشـــــایید اینجـــــــا کربلاست

آب و خاکـــش با دل و جان آشنــاست

السّــــــــــلام ای سرزمین کـــربــــــلا

السّــــــــــلام ای منــزل و مـــأوای مـا

السّــــــــــلام ای وادی دلجوی عشق

وه چه خوش می آید اینجا بوی عشق

السّــــــــــلام ای خیمه گاه خواهـــرم

قتلگـــــــاه جــــانگـــــــــداز اکبــــــــرم

کــــــــــــربلا گــــــهواره اصغر تـــــویی

مقتـــــــل عباس نـــــــــام آور تــــویی

آمـــــــــــدم آغــــوش خود را بــــاز کن

بستــــــــــر مـــهمان خود را ســاز کن...

 

قافله شهادت در دل غاضریه خیمه می زند امام می فرماید : بخدا قسم اینجا شهادتگاه ماست کودکان ما را در این وادی به اسارت می برند و جگر گوشه هایمان در این وادی به خاک و خون می غلتند .

نفیر مرگ با آمدن پسر سعد بن ابی وقاص به صدا در می آید .

قاصد نفرت و غیض به سوی امام می آید چرا به عراق آمده اید؟

امام در پاسخ می فرماید عراقیان خود مرا با نگاشتن نامه خوانده اند اکنون اگر از آمدن من کراهت دارید به حجاز باز می گردم ، "عمر" نامه ای به ابن زیاد نوشت و ماجرا را گزارش کرد ، آن کور دل دنیا و آخرت در پاسخ گفت:حال که چنگالهای ما به سوی او نشانه رفته است امید بازگشت به حجاز دارد؟

دیگر راهی برای او نمانده است .

صدای نفیر بلند و بلند تر می شود .

و ناگهان هاتفی از آسمان بانگ بر می آورد: قتل الحسین بکربلا عطشاناً ....

 

 

 


فاطمه از نگاه معصومین

   

1- فاطمه علیها السلام از نگاه امام امیرالمؤمنین علیه السلام

در آخرین لحظات عمر مبارک حضرت فاطمه علیها السلام وصایاى خویش را به همسرشان مى‏نمودند که «اى پسرعمو! توهرگز مرا در دوران زندگى دروغگو وخائن نیافتى و هرگز با فرمانت مخالفت نکردم.» على علیه السلام که شاهد درگذشت تنها یاور و تسلى بخش خود است، مى‏فرماید: «پناه به خدا! تو داناتر و پرهیزگارتر و گرامى‏تر و نیکوتر از آنى که من به جهت مخالفت کردنت‏با خود، تو را نکوهش کنم. دورى از تو و احساس فراقت‏برمن گران خواهد بود ولى گریزى از آن نیست. به خدا سوگند! با رفتنت مصیبت رسول خدا صلى الله علیه و آله را برمن تازه کردى. انالله و اناالیه راجعون از این مصیبت‏بزرگ و دردناک و تاثرآور و حزن‏انگیز!» (1)

دقت درکلام على علیه السلام در این لحظات شدت علاقه و احترامش را به فاطمه علیها السلام مى‏رساند. در نگاه امام على علیه السلام فاطمه علیها السلام در چنان مرتبه والایى از زهد و خداترسى و عمل به احکام الهى قرار دارد که تصور مخالفت او با همسرش ممکن نیست. حضرت على علیه السلام در پاسخ به ادعاهاى بى‏اساس معاویه مبنى بر فضایل امویان در نامه‏اى مى‏نویسد: «... دو سید جوانان اهل بهشت از ماست و «صبیة النار» از شماست، کودکانى که نصیب آنان آتش گردید. بهترین زنان جهان از ماست. و «حمالة‏الحطب‏» آنکه هیزم کشد براى دوزخیان از شماست. این فضلیت‏ها از ماست و آن فضیلت‏ها از شماست...» (2)

در شعرى که به ایشان منسوب است، مى‏فرماید: «من به فاطمه علیها السلام و فرزندانش مباهات مى‏کنم! آن گاه به رسول خدا صلى الله علیه و آله افتخار مى‏کنم در آن هنگام که فاطمه علیها السلام را به همسرى من درآورد.» (3)

شخصیت والایى چون حضرت على علیه السلام به همسرى بانوى جهان افتخار مى‏کند و همسرى با او را ملاک برترى خود و شایستگى‏اش بر رهبرى اسلام مى‏داند.

2- فاطمه علیها السلام از نگاه امام حسن مجتبى علیه السلام

امام حسن علیه السلام در موارد بسیارى از مادرشان سخن گفته‏اند. من جمله: «شبى دیدم مادرم در محراب به نماز ایستاده است و تا طلوع خورشید مشغول رکوع و سجود بود و شنیدم براى یکایک مردان و زنان دعا مى‏کرد و آنان را نام مى‏برد ولى براى خود چیزى نخواست. عرض کردم: مادر! چرا همان گونه که براى دیگران دعا مى‏کنى، براى خود دعا نمى‏کنى؟ فرمود: فرزندم! اول همسایه بعد از آن خانه.» (4)

3- فاطمه علیها السلام از نگاه امام حسین علیه السلام

در روز عاشورا، در آن هنگام که لشکر دشمن امام حسین علیه السلام را احاطه کرد. ضمن خطبه مفصلى فرمودند: «مرا بین کشته شدن و ذلت مخیر کرده‏اند و من هرگز تن به پستى نمى‏دهم. خدا و رسول مرا از چنین کارى باز مى‏دارند. همچنین نیاکان پاک و دامن‏هاى مطهر و پاکیزه اجازه چنین پذیرشى را به من نمى‏دهند.» (5)

در یک کلام، امام حسین علیه السلام دلیل پایمردى و مقاومت‏خویش را تربیت الهى فاطمه علیها السلام مى‏داند.

امام حسین علیه السلام نقل مى‏کند: «آن زمان که رسول خدا صلى الله علیه و آله در خانه ام‏سلمه بود، صرصائیل (یکى از فرشتگان الهى) نزد پیامبر آمد و عرض کرد: نور را به عقد نور درآور. پیامبر فرمود: چه کسى را براى چه کسى؟ گفت: دخترت فاطمه علیها السلام را براى على‏ابن‏ابى‏طالب. سپس در حضور جبرئیل و میکائیل و صرصائیل فاطمه علیها السلام را به عقد على درآورد.» (6) دخترم فاطمه را بدان جهت فاطمه نامیدند که خداوند عزوجل او و دوستانش را از آتش جهنم به دور نگه مى‏دارد.

4- فاطمه علیها السلام از نگاه امام سجاد علیه السلام

امام سجاد علیه السلام مى‏فرماید: «وقتى که قیامت فرا رسد، منادى ندا مى‏دهد: در این روز، ترس و اندوهى به خود راه ندهید. همه خوشحال از این عفو عمومى سربالا مى‏برند. فاطمه علیها السلام وارد محشر مى‏شود و گفته مى‏شود کسانى که به آیات ما ایمان آوردند و مسلمان شدند به جز مسلمانانى که دوستدار اهل‏بیت هستند، همگى سرها را بزیر اندازند. آن گاه اعلام مى‏شود: این است فاطمه علیها السلام دخت محمد صلى الله علیه و آله. او و همراهانش به سوى بهشت مى‏روند. خداوند فرشته‏اى را خدمت وى مى‏فرستد و مى‏گوید: حاجتت را از من بخواه!

فاطمه علیها السلام عرض مى‏دارد: پروردگارا! حاجت من آن است که مرا و کسانى را که فرزندان مرایارى کردند، مورد عفو قرار دهى.» (7)

5- فاطمه علیها السلام از نگاه امام محمدباقر علیه السلام

امام باقر علیه السلام به جابر روایت کردند که: «... چون قیامت‏شود، جبرئیل ندا مى‏دهد: خدیجه دختر خویلد کجاست؟ مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، ام کلثوم خوهر موسى کجایند؟ آنان از جاى بر مى‏خیزند... اى اهل محشر! امروز من کرامت را براى محمد و على و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام قرار دادم. سرها را پایین بیاندازید و چشمها را فرو ببندید، چون فاطمه علیها السلام مى‏خواهد به بهشت‏برود. سپس جبرئیل ناقه‏اى بهشتى مى‏آورد و آن حضرت را به بهشت مى‏برد و لیکن ایشان وقتى نزدیک بهشت مى‏رسد درنگ مى‏کند. خداوند مى‏فرماید: درنگ شما براى چیست؟

فاطمه علیها السلام مى‏گوید: پروردگارا! دوست دارم در چنین روزى مقامم شناخته شود. خداوند مى‏فرماید: اى دختر حبیبم! برگرد و نظر افکن و هرکس را که دوستى تو یا دوستى یکى از فرزندان تو در دلش باشد، او را گرفته و وارد بهشت کن.» در ادامه امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «به خدا سوگند! اى جابر در آن روز فاطمه علیها السلام شیعیان و دوستانش را همانند پرنده‏اى که دانه خوب را از دانه بد جدا مى‏کند، از بین جمعیت جدا مى‏کند.» (8)

6- فاطمه علیها السلام از نگاه امام جعفر صادق علیه السلام

مرحوم مجلسى در ضمن روایتى از امام صادق علیه السلام نقل مى‏کند: «فاطمه علیها السلام، صدیقه کبرى است. محور حرکت انسانهاى گذشته، معرفت و شناخت‏حضرت فاطمه علیها السلام بوده است.» (9) سید هاشم بحرانى روایت دیگرى از امام صادق علیه السلام نقل مى‏کند که: «نبوت هیچ پیامبرى تکمیل نشد مگر این که به فضیلت آن حضرت اقرار نموده، محبت او را دارا باشد.» (10) امام صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه «اناانزلناه فى‏لیلة‏القدر» ; مى‏فرماید: منظور از «لیلة‏» فاطمه علیها السلام و منظور از «قدر» خداوند است. هرکس فاطمه علیها السلام را آن گونه که سزاوار است، بشناسد، «لیلة‏القدر» را درک کرده است.» (11)

7- فاطمه علیها السلام از نگاه امام موسى کاظم علیه السلام

امام کاظم علیه السلام مى‏فرماید: «همانا فاطمه علیها السلام، صدیقه و شهیده است.» (12) سلیمان جعفر مى‏گوید: از امام کاظم علیه السلام شنیدم که فرمودند: «در خانه‏اى که اسم محمد یا على، حسن، حسین، جعفر، عبدالله و از زنان فاطمه علیها السلام باشد، فقر و تنگدستى وارد نخواهد شد.» (13)

8- فاطمه علیها السلام از نگاه امام رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام از اجداد گرامیش نقل مى‏کند که پیامبر صلى الله علیه و آله به على علیه السلام فرمودند: سه فضیلت‏به تو داده شد که به من داده نشده است. على علیه السلام عرض کرد: چه چیزهایى به من داده شده است؟ فرمود: تو پدر زنى چون من دارى که من چنین پدر زنى ندارم، همسرى چون فاطمه علیها السلام به تو داده شده که به من داده نشده است، حسن و حسین به تو داده شده که به من داده نشده است.» (14) امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوار خود از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند که پس از ازدواج على علیه السلام و فاطمه علیهما السلام خداوند عزوجل فرمودند: «اگر على علیه السلام را نمى‏آفریدم براى دخترت فاطمه علیها السلام همتا و همسرى در روى زمین یافت نمى‏شد.» (15)

9- فاطمه علیها السلام از نگاه امام جواد علیه السلام

امام جواد علیه السلام خطاب به موسى بن قاسم که گفت: در حج از طرف مادرت نیز زیارت کردم و گاهى هم نکردم; فرمودند: «آن را زیاد کن، زیرا که برترین چیزى است که بدان عمل مى‏کنى.» (16) زکریا بن آدم نقل مى‏کند: «در محضر امام رضا علیه السلام بودم که امام جواد علیه السلام در حالى که بیش از چهار سال از عمرش نگذشته بود، وارد شد. وقتى نشست دستش را روى زمین قرار داد و سر به آسمان بلند نمود و مدتى طولانى به فکر فرو رفت. امام رضا علیه السلام فرمود: جانم فدایت! چرا این چنین در اندیشه‏اى؟ پاسخ داد: به جهت‏ستم‏هایى که نسبت‏به مادرم فاطمه علیها السلام انجام دادند.» (17)

10- فاطمه علیها السلام از نگاه امام هادى علیه السلام

آن حضرت در مورد علت نامگذارى حضرت صدیقه طاهره علیها السلام به «فاطمه علیها السلام‏» ، از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند: «دخترم فاطمه را بدان جهت فاطمه نامیدند که خداوند عزوجل او و دوستانش را از آتش جهنم به دور نگه مى‏دارد.» (18)

11- فاطمه علیها السلام از نگاه امام حسن عسکرى علیه السلام

امام حسن عسکرى علیه السلام از امام على علیه السلام، از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند که: «آن هنگام که خداوند آدم و حوا را آفرید، آنان در بهشت‏به خود مباهات مى‏کردند. آدم به حوا گفت: خداوند هیچ مخلوقى بهتر از ما نیافریده است. خداوند به جبرئیل فرمود: این دو بنده‏ام را به فردوس برین ببر! زمانى که وارد فردوس شدند، چشمانشان به بانویى افتاد که جامه‏اى زیبا از جامه‏هاى بهشتى در برداشت و تاجى نورانى بر سرگذاشته و دو گوشواره درخشان به گوشش آویخته بود و بهشت از پرتو نور چهره‏اش درخشان بود. حضرت آدم به جبرئیل گفت: حبیبم جبرئیل! این بانو که از زیبایى چهره‏اش بهشت نورانى گشته، کیست؟ گفت: او فاطمه دختر محمد صلى الله علیه و آله پیامبرى از نسل تو است که در آخرالزمان خواهد آمد. گفت: این تاجى که برسردارد، چیست؟ پاسخ داد: شوهرش على‏بن ابیطالب علیه السلام است. گفت: این دو گشواره که بر دو گوش او است چیست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسن و حسین مى‏باشند. آدم گفت: حبیبم! آیا اینان پیش از من آفریده شده‏اند؟ گفت: بلى، اینان در علم مکنون خداوند چهارهزار سال پیش از آن که تو آفریده شوى، وجود داشتند.» (19)

12- فاطمه علیها السلام از نگاه امام مهدى (عج)

حضرت بقیة‏الله (عج) فرمودند: «دختر رسول خدا فاطمه علیها السلام براى من سرمشق و الگوى نیکویى است.» (20) امام مهدى علیه السلام که با ظهور خویش عالم را متحول مى‏سازد، حضرت فاطمه علیها السلام را الگوى عملى و حکومتى خویش مى‏شمرد و این، حکایت از مقام عظماى بانوى عالم، حضرت زهرا علیها السلام دارد.

آنچه مطرح شد، قطره‏اى از دریاى وجود فاطمه علیها السلام بود. (21) به این امید که در قیامت ما را مشمول عنایت و شفاعت ‏خود قرار دهد.


مراسم ایام فاطمیه

    نظر

«مراسم ایام فاطمیه اول»

 

سخنران: حجت الاسلام فرهادی

مداهان: چاوشی، طالقانی، شهبازیان،نیک اندیش

زمان: پنج شنبه 26 لغایت دوشنبه 30 اردیبهشت 87

وعده ما هر شب ساعت 21:30

مکـــــان: قزوین . الوند _ خیابان شهید مطهری، خ شهید بهشتی، پشت مدرسه نــــــور

 

بیت الــــــــزهـراء فاطمیون